پشت دست دختر خاله زخم برداشته بود. در حد خراش. در مقابل زخمهای سرش اصلا به حساب نمی آمد. آن روزها که کم بدبختی نداشتیم، من احمق هم اصلا یادم نبود دختر دارد راکوتان مصرف می کند. احتمالا حتی نگفته بودم ترمیم کننده هم بزند. هر چند شاید فایده ای هم نداشت.
همان خراش های کوچک حالا شده اند اسکار کلوییدی.
برچسب : نویسنده : foaktreeb بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:15
صبح ها گاهی سراغم می آیند - و از سر لطف - می پرسند چرا غمگینم؟ حالم خوب است؟ نه. معلوم است که خوب نیستم! مگر چقدر گذشته که حالم خوب شود؟ هنوز فرودین است، زخم های سر و صورت بچه ها هم هنوز خوب نشده، آن وقت داغ دل آدم خوب می شود؟ آن هم دل مایی که هنوز منتظریم از ناکجا آباد پیدایش شود و بگوید تمام مدت مسخره بازی درآورده؟
در ستایش زندگی...برچسب : نویسنده : foaktreeb بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:15
برچسب : نویسنده : foaktreeb بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:15